بوی ماه مدرسه )20 ماهگی(
سلام عزیز دلم
کم کم داریم نزدیک فصل پاییز میشیم و باز هم حال و هوای مدرسه نمیدونم چرا هر وقت نزدیک ماه مهر میشیم دلم میگیره یاد مدرسه دبیرستان دانشگاه واقعا یادش بخیر چه زود گذشت چه روزهای خوبی ...
ولی با تمام خوبیهاش مثل الان نمیشه که کنار گل پسرم و سعید عزیزم هستم
٢٠ماه گذشت و چه زود گذشت الان ٢٠ ماهه که مامان شدم بعضی وقتها که فکرشو میکنم باورم نمیشه وقتی عکساتو نگاه میکنم دلم برای اون روزها تنگ میشه با اینکه هر روز شیرینترو خوشمزه تر میشی
تو این روزها که داره تند تند میگذره حسابی شیطون شدی البته فعلا فوق العاده پسر حرف گوش کنی هستی شبها موقع خواب حتما باید برات کتاب بخونم یا قصه تعریف کنم تا بخوابی یعد از گفتن قصه می می نی دیگه وقتی از خونه مامان شهلا یا مامان حوری میاییم گریه نمیکنی خیلی قشنگ کتابو میگیری جلو صورتت و با اون صدای قشنگت از روش میخونی و آواز هم میخونی دریا دریا دریا از میوه ها انگور و موزو دوست داری عاشق توت خشک هستی ٦ جلسه هست که به خانه اسباب بازی میری و دوستهای خوبی پیدا کردی جدیدان دوست داری رنگ آمیزی کنی وقتی برات چیزی میکشم سریع توشو خط خطی میکنی بعد از خوردن هر چیزی مسواک میزنی حتی اگه من یادم بره بهم میفهمونی که مسواکتو بدم دارم روت کار میکنم که فقط بعد از خوردن غذا مسواک بزنی وقتی میریم بیرون همش دنبال ماشین بزرگ میگردی وقتی دیدم اینقدر علاقمندی ماشیناتو که کنار گذاشته بودم برات آوردم و حسابی ذوق کردی و تو این چند وقت هر جا رفتیم همراهمون بوده وقتی بهت میگیم بگو کامیون میگی ماشین بزرگ و اینکه بابایی حروف الفبارو باهات کار میکنه با ضمه فتحه و کسره
وقتی بهت میگیم بگو کا میگی :کا بعد : می تو هم میگی : می بعد یون بلافاصله میگی یون میگیم بگو کامیون میگی : ماشین بزرگ
راستی جدیدن این کارو میکنی دقیقا همین
١٥ کلمه انگلیسی بلدی و بعد از اینکه مربیت گفت ادامه ندیم کنسلش کردم ولی با اصرار بابا حسن ومامان حوری دوباره شروع کردیم و کلمه های جدید :
سلام : های
خداحافظ : بای
اگه چیزی جا مونده بود یادم اومد حتما اضافه میکنم
رادین عزیزم عاشقتم الان که دارم برات مینویسم مثل فرشته ها خوابیدی امیدوارم خوابهای خوب ببینی