radinradin، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

@برای نفسم رادین@

یک روز بد

رادین جونم مامانی خیلی ناراحتم و غصه دار الان دو روزه که نخوابیدم آخه دیشب بعد از مدتی با  دوستا و آشناها قرار گذاشتیم که بریم پارک دور هم باشیم و یه دیداری تازه کنیم و هم به شما خوش بگذره   ولی ماشالا مامانی اینقدر شیطونی کردی                 که واقعا خسته شدیم بابایی که کلا دنبال تو بود چون اصلا نمینشستی و فقط شیطونی میکردی منم دیدم بیچاره بابایی خسته شده گفتم بابا بشینه من مواظب تو هستم تا من و دیدی شروع کردی به دویدن و داد زدن که دنبالم نیا منم یواشکی مواظبت بودم که دیدم بابایی هم دوباره به ما پیوست و تو هم از دور یک نینی هم قد ...
12 تير 1392

روز تولد

رادین عزیزم در تاریخ ٢٥/١٠/١٣٩٠ در تهران بیمارستان پاسارگاد با وزن ٣:٠٥٠ قد: ٥٠ و دور سر:٣٥ توسط دکتر حسین آرمان به دنیا اومد و بهترین لحظه رو برای من و بابایی رقم زد اینم اولین عکست که بابا سعید بعد از بدنیا اومدنت ازت انداخته   ...
4 تير 1392

مسابقه وبلاگی

سلام دوستای  خوبم منم از طرف مامی کسری جون به این مسابقه    دعوت شدم  :     ١-بزرگترین ترس زندگی شما چیه ؟ از دست دادن عزیزانم   ٢ -اگه ٢٤ ساعت نامریی میشدی چیکار میکردی ؟ کار خاصی برای    انجام دادن ندارم     ٣- اگه غول چراغ جادو توانایی برآورده کردن ٥ الی ١٢ حرفی شما را     داشت چه آرزویی میکردی ؟ سلامتی ودل خوش     ٤- ازمیان سگ.. گربه.. پلنگ.. اسب.. عقاب.. کدام رو بیشتر دوست داری ؟ سگ و اسب   ٥- کارتون مورد علاقه کودکی ؟ بابا لنگ دراز  - نیک و نیکو &n...
2 تير 1392

لغت نامه رادین

سلام به پسر گلم مامانی جون این روزهای قشنگ بزرگ شدنت چه زود داره میگذره خیلی دلم برای این روزها تنگ میشه واسه خنده هات واسه گریه هات برای حرف زدن قشنگت رادین جون خیلی دوست دارم  مامانی بدون تو میمیرم این روزها حتی موقعی که با بابایی میری پارک دلم برات تنگ میشه دوست ندارم حتی یک لحظه ازت جدا شم الهی قربون اون حرف زدنت برم آ ب = آپ   مامان = ماما مامی   بابا = بابا   مامانی = مامایی   عمو = عم   دایی = دایی   داغ = جیز   آبی = آبی   ماهی = مایی   میمون = می مو   ببر = بب...
27 خرداد 1392

بدون عنوان

عزیز دلم صبح که بیدار میشی اول یه زنگ به بابا سعید میزنیم وبهش کلی روحیه و انرزی میدیم بعد با مامان حوری صحبت میکنیم که عاشق ادو ادو گفتن های تو صحبت کردن رادین با مامان حوری رادین = ادو بوس بوس   مامان حوری = مامانی و چندتا دوست داری رادین = ١٠تا مامان حوری = ببعی میگه رادین = بع بع مامان حوری = دمبه داری؟ رادین = نه نه مامان حوری = جوجو چی میگه رادین = جیک جیک مامان حوری = پیشی چی میگه رادین = مومو مامان حوری = هاپو چی میگه رادین = هاپ هاپ البته اون وسط قربون صدقه های مامان حوری و سانسور کردم ...
27 خرداد 1392

باغ وحش

رادین جونم جمعه قرار بود بریم فیروزکوه که بابایی گفت بخاطر اتوبان جدید پردیس راه و بستن و مامان شهلا پیشنهاد داد بریم باغ وحش  البته چه عرض کنم مامانی چه باغ وحشی حیوونای بیچاره رو انداخته بودن تو قفس و بدون هیچی حتی جزیی ترین امکانات حسابی دلم گرفت حالا بگذریم به شما که خیلی خوش گذشت حسابی ذوق زده شده بودی مخصوصا پیش میمونها از اونجا هم بابا علی مارو  برد رستوران سنتی و نهار مهمون اونا بودیم وبرای شما دیزی مخصوص همیشگی و سفارش دادن                               &...
27 خرداد 1392

دماوند

رادین جونم چند سال پیش که بابا سعید  از طرف محل کارش برای اولین بار ماموریت خارج از محدوده تهران خورده بود .اطراف دماوند با یک جای خیلی زیبا و خوش آب و هوا آشنا شده بود به نام کیلان بعد با تعریفهای بابا سعید از کیلان برای پیک نیک رفتیم اونجا و هممون خیلی خوشمون اومد و بابایی و مامان شهلا تصمیم گرفتن اونجا یه زمین یا ویلا بخرن که بعد از یه مدتی موفق شدن اونجا یه زمین بخرن خلاصه پسرم جمعه رفته بودیم کیلان که هم آب و هوایی تازه کنیم هم یه سری به زمین بابایی بزنیم که میخوان بسازن عزیز مامان بهت خیلی خوش گذشت حسابی با مامان شهلا کیف کردی نهارو که خوردیم رفتیم پیش گوسفندها شما هم که عاشق حیوونا فرقی نمیکنه هر چی که باشه وای من که د...
27 خرداد 1392

بدون عنوان

رادین جون این روزا خیلی شیطون شدی دیگه واقعا بعضی وقتها خسته میشم بعضی وقتها هم عصبانی توی این ٦ سالی که با بابایی ازدواج کردم و تو این محل زندگی میکردیم هیچکی مارو نمیشناخت ولی ماشالا از وقتی که شما راه افتادی سرشناس شدیم صبح که چشمهای قشنگتو باز میکنی میری دم در وایمیستی و شروع میکنی  دددددددددد منم که نمیتونم جلوت مقاومت کنم سریع آماده میشم و میریم دد   بابایی هم که بیچاره ازسر کار میاد اجازه نمیدی لباساشو عوض کنه با داداو بیداد ددددددددد   خلاصه این روزها برنامه ای داریم باهات ولی عزیزم خدارو شکر میکنم بخاطر وجود تو نازنینم و به درگاهش دعا میکنم که همیشه سالم باشی وخوشحال دوست دارم   ...
20 خرداد 1392