واکسن 18 ماهگی
سلام عزیز دلم شب قبل از واکسن ١٨ ماهگیت با مامان شهلا و بابا علی رفتیم رستوران سنتی تو دماوند خیلی بهت خوش گذشت البته فقط به تو حسابی شیطونی کردی و آتیش سوزوندی نه خودت شام خوردی نه گذاشتی من شاممو بخورم به جای شام داری یخ میخوری از اونجا که راه افتادیم اینقدر خسته شده بودی که تو ماشین خوابت برد منم به بابا سعید از یک هفته جلوتر گفته بودم برای روز واکسنت مرخصی بگیره ولی مثل اینکه موافقت نکرده بودن و نتونست مرخصی بگیره خلاصه صبح ساعت ١٠ بیدار شدی و صبحانه ات رو خوردی...
نویسنده :
mamane radin
17:45